یا رب از ابر هدایت برسان بارانیپیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم یا رب امان ده تا بازبیندچشم محبان روی حبیبان یا رب این آتش…
با آن که دلم از غم هجرت خونستشادی به غم توام ز غم افزونست با اهل خرد باش که اصل تن توگردی و نسیمی و غباری…
ضامن شده ام بهر نجات همه کسبرمن بنویس سیئات همه کس ضایع مکن این دم ار دلت سودا نیستکین باقی عمر را بقا پیدا نیست ضرب شمشیر…
آب چشمم كه بر او منت خاك در توستزیر صد منت او خاك دری نیست كه نیست آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی كجاستخون…
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشیدهمچنان درعمل معدن و کان است که بود طالبان را مژده مطلوب آمد در کنارمی کشان را کن خبر پیر…
پای ما لنگ است و منزل بس درازدست ما کوتاه و خرما بر نخیل پایان سخن شنو که ما را چه رسیداز خاک در آمدیم و…
ظاهر شود که خلق چه دارند در بساطدر کشوری که یوسف ما را بها کنند ظالم بمرد و قاعدهی زشت از او بماندعادل برفت و نام…
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شودکو عشوهای ز ابروی همچون هلال تو تا ابد بوی محبت به مشامش نرسدهر که خاک در میخانه به…
عاشق از قاضی نترسد می بیاربلکه از یرغوی دیوان نیز هم عاشق چه کند گر نکشد بار ملامتبا هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست عاشق شو ار…
ثابت قدم آن باشد کاندر قدمت افتدصاحب نظر آن باشد کاندر نظرت میرد ثبات عهد تو گر عکس بر زمان فکندزمانه را نکند گردش فلک تغییر ثبات…
ژاله از روی لاله دور مکنتا نسوزد ز شعله بستان را ژرف است محیط این جزیرهخاکش سیه است وآب تیره ژغ ژغ آن زان تحمل می کنیتا…
جام می و خون دل هر یک به کسی دادنددر دایره قسمت اوضاع چنین باشد جام مینایی می سد ره تنگ دلیستمنه از دست که سیل…
غبار آیینه دل حجاب دیده ماستوگر نه شاهد ما بی نقاب می گذرد غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا ربحیات جاودانش ده که حسن جاودان دارد غبار…
چرا چون لاله خونین دل نباشمکه با ما نرگس او سرگران کرد چرا حافظ چو میترسیدی از هجرنکردی شکر ایام وصالش چرا ز کوی خرابات روی برتابمکز…
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوانلب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان فارغ ز امید رحمت و بیم عذابآزاد ز خاک و باد…