حاتم طایی تویی اندر سخارستم دستان تویی اندر نبرد حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشاکه به رقص آوردم آتش رویت چو سپند حاشا که من…
اهتمام ادبی
چرا چون لاله خونین دل نباشمکه با ما نرگس او سرگران کرد چرا حافظ چو میترسیدی از هجرنکردی شکر ایام وصالش چرا ز کوی خرابات روی برتابمکز…
جام می و خون دل هر یک به کسی دادنددر دایره قسمت اوضاع چنین باشد جام مینایی می سد ره تنگ دلیستمنه از دست که سیل…
ثابت قدم آن باشد کاندر قدمت افتدصاحب نظر آن باشد کاندر نظرت میرد ثبات عهد تو گر عکس بر زمان فکندزمانه را نکند گردش فلک تغییر ثبات…
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شودکو عشوهای ز ابروی همچون هلال تو تا ابد بوی محبت به مشامش نرسدهر که خاک در میخانه به…
پای ما لنگ است و منزل بس درازدست ما کوتاه و خرما بر نخیل پایان سخن شنو که ما را چه رسیداز خاک در آمدیم و…
آب چشمم كه بر او منت خاك در توستزیر صد منت او خاك دری نیست كه نیست آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی كجاستخون…
با آن که دلم از غم هجرت خونستشادی به غم توام ز غم افزونست با اهل خرد باش که اصل تن توگردی و نسیمی و غباری…